وا ندیاااااا
اونجوری گفتنی بگو میمون خودتی و هفت جد و آبادت بگو توهم ارزش نداری قبافت مثل گوه میمونه ولی مجبورن دارم تحملت میکنم
طلاهاتم ننداز قایم کن خونه مامانت یا ببر بزار بانک
منم شوهرم یدونه گوشواره خریده بود همش میگفت آره تو گوشواره بنداز تو گوشت من ماشین نداشته باشم پیاده بگردم یا روزی هزار بار سرکوفت میزد ، این شد که گوشواره رو پرت کردم تو صورتش و برای خودم پس انداز کردم طلا خریدم بازم همیشه فکر طلا خریدنم