شوهرش رفته بود جایی این گفت خونه این میخوام بیامخونتون....اومد
خواست آب بخوره از یخچال در یخچالو باز کرد گردوی مارو دید
این با کوفتم گردو میاورد میخورد
تو چند روز کاملااا ی کیلو گردومو ک شده
میرم خونشون داشتم زیتون میریختم یهم گف پری جون لطفا کم بریز تو پیاله
تو گوشیمم میاد پیامنامزدمو باز میکنه
بابام منو برد ی گوشی گف پری تو اتاق داشتی یا تلفن حرف میزدی فلانی پشت در گوش وایساده بود مامانم با بابامدعوا گرف چقد خبرچینی
بابامگف چی گفتممگه گفتم هواشو داشته باشه تلفنی حرف میزنه
امروز پیا دادع انقد خوشحالم قراره تو یه شهر زندگی کنیم هفته یکی دوبار بریم پیش هم😑😑😑😑
هیچیم نمیتونم بهش بگم
تا بگم یکاری میکنه کل خانوادش با مامانم قهر کنن