خیلی مرد خوبیه از همه لحاظ رفیقه همراهه کم نمیزاره ولی وقتی دعوامون بشه خیلی بد میشه میدونه من وابستشم میره تو قیافه انتظار داره من برم منتشو بکشم اخه چندبار اینکارو کردم دیشب بحثمون شد به هم چرتو پرت گفتیم حالا از سرکار اومده خونس غروب میره باز شب میاد نمیدونم چجوری باهاش برخورد کنم الان من تو اتاق دخترمم اونم اونوره نمیدونم چیکار کنم میدونم الان برم حرف بزنم بدتر خودشو عقب میکشه خیلی خسته ام دلخورم تو شهر غریبم از خونواده از همه چی خسته ام