شوهرم بهم گفت هی بابات خوب میشناختتون کە بهتون آزادی نمیداد
اینقدر ب من از این حرفا زدن بخام بگم تایپک میره تو پربازدیدا😜
دخترعمم گفت تنها راه فرارت ،درسه چون نه خونتون تهرانه نه پولدارین اخرشم باید با یه شهرستانی ازدواج کنی.این حرفو وقتی پونزده سالمم نشده بود گفت و من حس میکردم عجب زندگی سیاهی دارم پس .کل سفر ،ناراحت بودم برا ایندم
ای بابا
موضوع بهتر از این گیر نیاوردی،انقد ناراحت کننده
بهم گف فراموشم کن😭..برام دعا کنین ک برگرده و از کارش پشیمون شه
من خودم ی کم خجالتیم کم حرفم ۲۰روزک زایمان کرده بودم رفتم خونه پدر شوهر بچه روببینن خودشون ک نیومدن دیدنش بچه رو بغل کردگفت هه اینم ک مثل خودته انگار لال چرانمیخنده برام😭ایقددلم شکست ازبچه ۲۰روزه انتظار قهقه زدن داش
خیلی ناراحت شدم خدایا یاریم کن تااگر چیزی شکستم دل نباشد.
تو باشگاه مدرسه یکی از هم کلاسام بد جوری دلمو شکست ک هیچوقت نمیبخشمت با این که سر خودشم اومد
رفتم رو صندلی ک توپ پینگ پونگ رو از لب پنجره بیارم پایین بعد اشتباهی سوسک گرفتم دستم و کلی گریه کردم و زمانی ک داشتم کلی گریه میکردم داد زد بچه ها ازش دور شین انگل داره ووووییی😢
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
23 ثانیه پیش
25 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
