ما چهارتا خواهریم شوهر هر چهارتامون معتاده زندگی هممون جهنمه خواهر کوچیکم طلاق گرفته آبحی بزرگم شوهرش انقد شیشه کشیده دیونه شده شکاک شده بددهن شده چنددیقه پیش باهاش حرف میزدم میگفت دیگه دارم روانی میشم بدترین حرفا رو بهم میزنه بهم فحش میده دوتا پسر داره کلا طرف اون بابای بی همه چیزشونن انقد گریه کردیم دوتامون.شوهر من میکشه و میخوابه منم دارم روانی میشم خدایا واقعا خانواده ی ما داره تقاص چیو پس میده.واقعا تحمل اینهمه درد برام زیاده از ناراحتی خانواده ام دارم آب میشم .نگید ضعیفی بخدا دارم به تموم کردن این زندگی فک میکنم