من و همسرم توی یه محل زندگی میکردیم قبل از ازدواجمون با یه خانمی همسایه بودیم.
که ایشون با همسرشون مشکلات فراوان داشتن.
مدام همسرش میگفت که باید بری آزمایش بدی ببینم با کسی در ارتباط بودی یا نه.
الله و اعلم
همه میگفتن راه درستی نمیره.
آخرشم سر این اتفاقات جدا شد.
وقتی ازدواج کردم از دوستم شنیدم که دوست صمیمی همسرم که همش با همسرم باهم بودن با این خانم تو خونه باهم لخت بودن این از پنجره بالا دیده و...
من اینو به همسرم گفتم.
همسرم حسابی عصبانی شد چرا نمیدونم.
رفت به دوستش گفت که اره تو خونه دیدنتون و....
خلاصه همسرم یه جور وانمود میکرد که این خانم، خانم خوبی نیست و....
تا اینکه