خار خنديد و به گل گفت سلام :)
وجوابى نشنيد....خار رنجيد ولى هيچى نگفت....ساعتى چند گذشت.........گل چه زيبا شده بود ..........دست بى رحمى نزديك آمد......گل سراسيمه ز وحشت افسرد.......ليك آن خار در آن دست خزيد.........وگل از مرگ رحيد.............صبح فردا كه رسيد......
خار با شبنمى از خواب پريد..............گل صميمانه به او گفت سلام :)
گل اگر خار نداشت .............
دل اگر بى غم بود..........
زندگى عشق اسارت و قهر و آشتى .......
همه بى معنا بود.....シ ♡︎♡︎