دوستم تعریف میکرد عمش سوخته بوده مادر بزرگش سه تا قوطی رب گوجه رو بابای دوستم ریخته بود فکر کرده بود بابای دوستم سوخته اونم عمه بدبخت له له میزد از سوختن😂
رفته بودیم خونه باغ بابابزرگم شب با عموها دختر پسر عمو زن عموها همه ساعت ۱ شب بود رفتیم تو روستا پیاده روی بگردیم بعدش دو تا سگ افتادن دنبالموووون وای چقد خندیدیم😂😂😂
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!