دیشب سرفه و تب ولرز شدید داشت مامانم کبدش ضعیفه به بابام گفتم برو اتاقتو عوض کن مامانم نگیره اگه بگیره میمیره چون کبدش ضعیفه. بابام گوش نداد گفت نمیرم منم صدامو بردم بالا دعوا کردم بالشتشو از زیر سرش کشیدم گفتم برو اتاق دیگه. خیلی حرف بد بهش زدم.من خانوادمو دوس دارم ولی موقع عصبانیت خیلی بد میشم الان ب شدت پشیمونم.از خودم متنفرم. وعذاب وجدان دارم چون مریض بود من بهش رحم نکردم.باید چکار کنم ازم راضی شه؟