من خیلی سختی کشیدم .کلی حرف شنیدم .حتی برای کنکور مجدد کلی مسخره ام کردن ک الان با این سنت چرا میخوای کنکور شرکت کنی .
توروزای پشت کنکوریم درگیر عشق یکطرفه ک از بچگیم شروع شده بود بودم و...
حتی سعی کردم از جذب برای اون فامیلم استفاده کنم واقعا هم جذب داشت جواب میداد .
با اینکه میدونستم فامیلم دلش جای دیگس و البته ارتباطشون بهم خورده بود ولی من اونقدر از نظر فکری وابسته بودم بهش ک برام اینچیزا مهم نبود.
تنها کاری ک بعد یک مدت کردم گفتم خدایا اگر این شخص باهاش خوشبختی ندارم مهرشو به راحتی از دلم بردار و نذار دیگه اذیت بشم .
درگیر همین حواشی بودم ک یک خواستگار ایده ال برام پیدا شد البته من قبلا مشخصاتشو نوشته بودم توی دفترم .
اوایل خیلی شک دلشتم چون هنوز درگیر اون عشق سابق بودم .
دیشب خیلی اتفاقی بعد دو سال پیج فامیلم توی پیشنهادی های اینستا اومد عکساشو ک دیدم یک لحظه گیج بودم ک چطور من عاشق همگین ادمی بودم اخه .
.