شوهرم... محمدرضای من... چقدر عشق تو زیباست... چقدر عشق من زیباست...نمیدونی که با تزریق چشمای تو.. چه حسی تو قلبم فرو رفته... وقتی نزدیکمی.. چشات برق میزنن... و تا عمق وجود عاشقمو کاووش میکنن...انگاری میخان تمام وجودمو تسخیر کنن... جانم.. تو همه تنمو و روحمو به نامت مهر زدی....نشون به اون نشون که..قلب بیقرارت هرشب قبل از خواب..با بوسیدن قلب بیقرارم آروم میشه....چشای آهنربات..تو چشای من خواب میرن...نفسهای ناآرومت...از نفس های آرامشبخش من کام میگیرن و از جایی از اعماق قلبت..صدا میشن و مردونه زمزمه میکن: عاشقتم...
چقدر عشق زیباست... آدمی با زیستن کنار معشوق..هر روزش یه عمره... له له میزنم وقتی صداتو میشنوم... این قلبم تپشهای نامنظم میکنه... چشای جادوییتو که به چشام میدوزی... نفس کشیدن فراموشم میشه... خجالت میکشم ازت.. چون حس میکنم وقتی نزدیکمی... هرچی رازه تو قلبم سفره میشن میان جلوت... حس میکنم روحت با روحم. آمیزش میکنه... آخ... برای من آسمون زیباست.. حتی اگه آفتاب سوزان تابستون رو دامنش چشمک بزنه... برای من زمین زیباست حتی اگه دامن تاریکشو بپوشه...چون تا وقتی دستای ظریف من قفل دستای مردونته..هیشکی نمیتونه اشکمو دربیاره... اخه که... تو شوهرمی.... در خیمهگاه عاشقی همبسترمی ... 🙈..صاحبمی....از همه چیزم خبر داری... انگاری حل شدم در تو... و شدم تیکه ای از وجود تو.... آخه که...اسم من همیشه کنار اسم توه... تو. زمین و آسمون... ما دوتا رو صاحب هم میدونن... آخه که.. بعد از چهار سال از اولین دیدار چشای کهرباییت..... زندگیم عوض شده.... و هدیه ی ناب عشق خدا رو.. تو نفس نفسهام... استشمام میکنم.... و رایحه تن تبدار تو... شده هوایی که باهاش زندهام...
آخ که چه لذتی داره...نرمی لبهای داغت رو لبهای تشنهام.. وقتی هرروز... بعد اینکه کتتو تنت میکنم، با زمزمه عاشقتم از میونشون... توی قلبم تزریق میکنی... .
خدایا... سر فرود آوردن در درگاه تو... سزاوار نیست..؟ وقتی قلب شوهرم رو.. مسخر منی کردی...که به حرفت گوش کردمو... کلید قلبمو.. ته صندوق سینه م گذاشته بودم... تا وقتی تو ازم بخایش... و بذاری تو قلب شوهرم.....
♥💍آری... که زن... اشرف مخلوقات است... اراده ک کند.... قلبها را تسخیر میکند... چرا که... زن مظهر عشق است.... 😍🙊🙈♥💍🙃