شوهرم حقوق اداره کار میگیره،خونه نداریم بالای خونه پدرشوهرم واحد داریم،ماشین هم ک نگم داریم ولی دائم خراب و خرج تراش،اینم بگم ۴ ساله ازدواج کردم همون اول زندگی شوهرم بیکار شد تا دو سال اینجوریا،تا یکی از اشناهای نزدیک من واقعا لطف کرد بردش سرکار،نگم چه اوضاعی گذروندم و هنوزم دارم میگذرونم،اقا با حقوق اولش شریکی با برادرش برا مادرشون گوشی خریدن!!!واقعا بعد دوسال بی پولی تحمل کردن واجب بود؟اونم با اولین حقوق😳انگار من برگ چغندر بودم اونجا این همه وقت بجا اینکه خرج من و زندگیمون کنه حالا اینا مهم نیست مهم خود کارش نیست مهم وقت این کار بود ک اصلا مناسب نبود،تا اومد اوضاع بهتر بشه یکم رفت برا خودش یه گوشی هشت تومنی قسطی خرید و ما همچنان درگیر قسطا و بدهیای قدیم و جدید بودیم،تو این مدت من یه تیکه لباس زیرم نخریدم تا الان،خودم سه ماه کار کردم با اون پول خرید کردم واسه خودم،حالا از همه اینا بگذریم الان قسط گوشیش تموم شده خورد و خوراکمون بهتر شده،میشه کم کم مث ادما زندگی کرد،میگه میخوام ps4 بخرم😳جمع کنم کم کم بخرم،منم بش گفتم خریدی من میرم دیگه تمام طلاق،بحث خیلی بدی شد خیلی حرفا بهم زد ک دلم شکست مثلا گفتم با این کارت فشار میاری ب زندگیمون میگه خب بیاد!گفتم پ گشنگی بکشیم،میگه نه پس ۳ تومنو میخوای فقط میخوای بخوری!واقعا گاهی شک میکنم ک ۳۳ سالشه،خیلی پشیمونم میکنه از ازدواج باهاش،نه ک کلا بد باشه،ولی خیلی رو اعصابم میره نمیدونم چیکار کنم اصلا بفکر نیست،هرررر چی میگم فایده نداره،ببخشید زیاد شد کسی رو نداشتم ک بهش بگم فقط اینجا ب ذهنم رسید،امیدوارم حس بد الانمو هیچوقت تجربه نکنید♥️🌿