بابام خیلی برادراشو و پدرمادرشو دوست داره و ما رو همیشه فدای اونا کرده.. با مامانم بخاطر اونا دعوا میکنه همیشه مامانمو پیر کرده واقعا طوری که همه فکر میکنن بابام پسرِ مامانم هستش!
اینو میدونستم و عادت کرده بودم بهش
اینم بگم تست کرونا دادیم من و داداشم دیروز جوابش مثبت بود مامانم علائمش شدیدتر،
من باردارم و برادرم هم دوتا بچه کوچیک داره، و مشخصه از بابام گرفتیم چون بیمارستان عمل کرده و اصلا مراعات نکرده و نمیکنه، فکر ما نیست!
بابام عمل کرده باز گیر داده مامانم 'چرا خشک بودی داداشم اومده بود' قهر کرده باهاش.. نگرانش بودم رفتم پیشش..
دیروز داداشش زنگ زد دیدم گریه میکنه خودزنی میکنه بابام و داد میزنه داداشامو بدبخت کردم کرونا گرفتن! حالا اونا تازه رفتن تست جوابش هم نیومده! ما رفتیم جواب مثبت بود عین خیالش نبود!
دیروز خیلی گریه کردم.. میدونستم اینجوریه ولی نه در این حد.. بابامه توهین نمیکنم بهش و کسی هم نکنه.. ولی خیلی ناراحتم بیچاره مامانم که این مردو تحمل کرده.. حیفِ ما.. جالب اینه عموهام به بابام محل نمیدن فقط برای حمالی مامانشون بابام رو میخوان کاملا یکطرفه ست این کارای بابام براشون:'(
همیشه آسیب زده بهمون سرِ اونا
الانم اوایل کرونامونه استرس دارم.. بابام خودش که حالش خدبه بدنش قویه زیاد علائم نداره ما بدبخت شدیم.. احساس میکنم بابام منتظره اتفاقی برای مامانم بیفته که راحت بره زنی بگیره راحت حمالی برادراش کنن