من معمولا رنگای معمولیو میدم برام بزنه اوایل اصلا بلد نبود طوری که میدیدی به جلوی سرم که میرسید کلا رنگ تموم شده بود،😂یبار کاردک اورد از پشت سرم رنگ جمع میکرد میزد جلوی موهام،😑چیک چیک عرق از پیشونیش سرازیر انگارداشت جراحی میکرددخترمم بغل دستش بادستمال پیشونیشو پاک میکرد،🤐😂ولی دیگه جدیدا راه افتاده ژست هنری زادورم میگیره
سلام عشقا❤.اول واسع سلامتی داییم ک ۹ سالع تو کماست صلوات بفرستین .و مامانایی ک قصد سقط نی نی دارن میگن زوده کم سن سالیم .من ۱۴ ساله بودم حامله شدم من ۱۵ پسرمو ب دنیا اوردم. خیلی چیز خوبیه مامان شدن😍 راستش عوارض خیلی داره کمر درد شدید و پادرد بد 🤐ولی اگه برگردم ب عقب بازم پسرمو ب دنیا میارم💓 اونایی ک میخان مامان بشن الهی خدا بهتون نی نی سالم بده .کلی دعاتون میکنم همتونو .🙂🙌و ب این جمله خعلی اعتقاد دارم و خدایییییی هست بالاتر از حد تصور 💞
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
ازبوی رنگ بدش میاد نمیکنه برام برو ارایشگاه هرچقد پولش شد میدم😂
زنی را میشناسم من،که در یک گوشه ی خانه،میان شستن و پختن،درون اشپزخانه،سرود عشق میخواند…نگاهش ساده و تنهاست،صدایش خسته و محزون،امیدش در ته فرداست………زنی هم زیر لب گوید گریزانم از این خانه،ولی از خود چنین پرسد:چه کس موهای طفلم را پس از من میزند شانه؟……زنی با تار تنهایی لباس تور میبافد،زنی در کنج تاریکی نماز نور میخواند………زنی را میشناسم من که میمیرد ز یک تحقیر ،ولی آواز میخواند که این است بازی تقدیر……زنی با فقر می سازد،زنی با اشک میخوابد،زنی با حسرت و حیرت گناهش را نمیداند…زنی واریس پایش را زنی درد نهانش را، ز مردم میکند مخفی ،که یکباره نگویندش چه بدبختی،چه بدبختی……زنی را میشناسم من که شعرش بوی غم دارد،ولی میخندد و گوید که دنیا پیچ و خم دارد… تقدیم به بانوان سرزمینم که هرکدام در پس لبخندشان،غمی پنهان دارند…به امید روزی که تمام زنان و دختران این مرز و بوم شاد و آزاد باشند😔