مادرم رو میگم..
خیلی دلم میسوزه😭😭😭
خیلی به یاد بابام اشک میریزه...خیلی..
هر بار میام کلی باهاش حرف میزنم که باور کنه بابا از بین نرفته، هست.فقط دنیاش عوض شده..
ولی مگه میتونم دردهای دل غمزده اشو درک نکنم...خودمم دیگه بعضی وقتا کم میارم..
هی از خودم میپرسم یعنی بابا الان کجاست!
بابا واقعا کجایی...! چقدر دلتنگتم بابا...
...
بعد از مدتی ، نگاهم که به مطالب علمی فضایی اینستا می افته..
به صفحه ای سیاه پر از نقاط نورانی که اون نقاط هر کدوم یک کهکشانن! و کلی سیاره و ستاره و اجرام آسمانی
و سر سوزنی از آن پهنه که کهکشان راه شیریه و یک جز ناچیز از اون که زمینه..
و ما هنوز هم فکر می کنیم که تنهاییم!
سبحان الله..
و من و غم هام الان جز کجای این هستی لایتناهی هستیم!