دارم با گریه براتون تایپ میکنم تا شاید سبک شم چون اینجا کسی من رو نمیشناسه خواستم دردودل کنم پنج سال هست که به بیماری تکرر ادرار مبتلام ساعت ها توی دستشویی میمونم دکتر رفتم روانشناس رفتم ولی فایده ای نداشت خانواده ام خسته شدن بهشون حق میدم ولی مگه بیماری دست منه از روز تولدم سعی کردم خودم با کمک خدام تغییر کنم و سعی کردم تلاش کنم برای بهبودیم با مادرم که میره دستشویی بهش میگم یکم پای من وایسه تا منم هول بشم زودتر بیام بیرون سعی کردم که زودتر بیام بیرون و با مریضیم مبارزه کنم تا اینکه امشب مامانم توی حمام بود منم دستشویی (سرهمدیگه هست) حالم بد شده بود دستشوییم طول کشید مادرم هم حالش زیاد خوب نبود هی میگفت زود باش منم عجله کردم پاشم بیام بیرون لیز خوردم و افتادم😭😭😭😭 مامانم ترسید هول کرد داد کشید پدرمم اومد پشت در سر وصدا که من رو بزنه بعد رفت گازوییل آورد خونه رو آتیش بزنه گفت چند بار گفتم بچه نمیخوایم( مامانم بچه میخواسته ولی بابام نه) سر قضیه بیماریم خیلی سرکوفت این قضیه رو شنیدم راستیتش به پدر و مادرم حق میدم و شرمندشونم تا ابد من امشب تصمیم داشتم خودم رو بکشم ولی راستیتش از خدام ترسیدم از اینکه روشو از من برگردونه من جز خدام کسی رو ندارم خواهش میکنم برام دعا کنید خدا خودش من رو ببره پیش خودش تا آروم بگیرم و حرف آخر اینکه قدر سلامتیتون رو بدونید😢😢😢😭😭