سلام عزیزم چیکار کردین طلاق گرفتین؟؟؟
اگر فرصت داشتین منم راهنمایی کنید
شوهرم چشم چرون و اینا بود و هست
اما چیزی ازش ندیده بودم . حساس هم نبودم اما چند وقت پیش رفت دم خونه ی همسایمون. منو زن همسایه هم سنیم ۳۲ سالمونه... بد با لباس زیر اومد دم در جلوی شوهرم. بعدش دیدم شوهرم رنگ و روس پریده بود و گفت ...وای اینقدر ناراحت شدم اما به رویه خودم نیاوردم. پیش خودم گفتم چقدر میتونه یه زن دور از جونتون پس باشه که بخواد برای مرد متاهل دلبری کنه...الان نمیدونی شوهرم چقدر عوض شده..کلی لباس می خره به خودش میرسه. وقتی صدای در اونا میاد میره بیرون. خانومه شاغله. شوهرم وای همه ی تلاششو میکنه که ساعت خروج و ورودشو با خانمه تنظیم کنه اما خیلی وقتا به هدفش نمیرسه. تا میاد خونه زنه با بچش میان داخل خونه. شوهرم نمیدونی چقدر در تلاطمه که بره بیرون اما نمیتونه...هنوز به چت و اینا نرسیده اما خدا شاهده خواب از سرم پریده. نمیتونم بخوابم. دلشوره دارم با بچه هام بد رفتاری میکنم...دوبارم دعوای بدی کردم از بس که تابلو بود کارش. میگه تو داری اشتباه میکنی مریضی بعدش خوب میشه دوباره فردا در تلاطمه... چیکار کنم