بچه ها رفته بودم عروسی از شوهرمم اجازه گرفته بودم عروسی پسر خالش بود با برادرش اینا رفتم شوهرم با برادراش مغازه دارن با هم شریک هستن دکسی نموند مغازه شوهرم بیاد عروسی حالا اومدم خونه منو گذاشته بیرون میگه هر جهنمی میری برو من بهت اجازه ندادم که رفتی اونا که منو نمیخوان تورو هم نمیخوان پس
حالا چیکار کنم نشستم بیرون جاریام هر چقدر گفتن بیا بریم خونه نرفتم دارم میمیرم درو هم قفل کرده😭😭