داداشای زهرا میرن استقبال زهرا
اما در واقع زهرا اومده بود استقبال مرگش ب سبب عشقهای ناکامش
و داداشش میره و بهش میگه نیا توی منطقه که منطقه رو.نجس میکنی نه خودت رو میخوایم نه جنازه ات
و میره زهرا رو با همون روسری که پوشیده بود در جا خفه میکنه و ولش میکنه سر جاده و به همه میگه بیایین برگردیم ب خونه هامون و بزار سرجاده بمونه تا همه ماشینها ببین و درس عبرتی برای سایرین بشه و زهرا میمونه بین هزازان ماشین و راننده سر جاده اصلی که از تمام ایران میان رد میشن