2777
2789
عنوان

رمان اربابی معرفی کنین

42859 بازدید | 25 پست

ببین این روزا قفلی زدم رو این رمانای اربابی خونبسی و ازینا که بزور دخترو شوهر میدن و اینا هرچی هم بود خوندم از خانزاده دلربا و شوهر غیرتی من و شوکا عروس جنگل و خلاصه هرچی پیدا کردمو خوندم من هر روز یه فازی ام تعجب نکنین😂

تو گوگل گشتم ولی چیزی که میخواستمو پیدا نکردم تو تلگرامم همشون پات گذاری ان آدم میمیره تا پارت بعدی رمانو بزارن حالا اگه شما تو این ژانر همچین رمانی خوندین معرفی کنین

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

رمان این مرد امشب میمیرد رو خوندی؟؟؟

میشه بگی 

درمورد؟

از اول بگم بعد بیا بازخواست بکن از 1399.11.28 اینکاربری دست منه وقتی خواستی بری کارگاه بازی اینو ببین دیگه زر اضافی نزن
راستش من از این ژانر حالم بهم میخوره😅😶 ببخشید  نمیدونم

😂😂فردا میبینی منم حالم از این رمانا حالم بهم میخوره میشینم سر سجاده رمان مذهبی میخونم

هر روز یه فازی ام😂

میشه بگی  درمورد؟

فقط میدونم جزو قشنننگ ترین رمان هایی هست که خوندم حدودا تو همون ژانری هست که میخوای حتما بخونش دختره باحاله پسره باحالتر 

قصه اینجاست ...که شب بود و هوا ریخت بهم...من چنان درد کشیدم...که خدا ریخت بهم.
درباره شوهر غیرتی من میگی ؟ ازدواج اجباری



با شنیدن حرفاشون از خجالت سرم و پایین انداخته بودم که مرد با صدای بلندی گفت:
_دخترت رو میخرم ازت اما به شرطی که هیچوقت دیگه دنبالش نیای فهمیدی ؟!اون همسر ارباب میشه و برای همیشه از این روستا میبریمشون به عمارت داخل شهر ارباب.
_چشم آقا.با گریه به سمت بابا و مامان برگشتم و داد زدم:
_تو رو خدا نزارید من و ببرند!

مرد به سمتم اومد و بازوم و داخل دستهاش گرفت با گریه داد زدم:
_مامان بابا تو رو خدا کمکم کنید..
بابا با عصبانیت داد زد:
_خفه شو دختره ی سلیطه.ببریدش.
با بغض فقط به بابا خیره شده بودم که داشت اینجوری حرف میزد چرا نمیخواست بفهمه من دخترشم چرا! چرا اصلا من و فروخت چرا خواهرم رو فرستاد شهر درس بخونه در عوضش من رو فروخت چرا !
با ترس به عمارت روبروم نگاه میکردم که صدای عصبی مرد بلند شد:
_گمشو حرکت کن تا ندادم سگا تیکه پارت کنند با ترس دنبال مرد حرکت میکردم داخل خونه که رسیدیم صدای زن مسن اومد:
_پرویز آوردیش؟!
_بله خانوم بزرگ!




این یه پارتشه تووگوگل هستش رمان خوبیه ولی تهش یه جوریه مثلا این اربابه چن تا زن داره بعد این دختره باردار میشه میشه سوگولی ارباب یکی از زنای اربام حسودیش میشه اینو هولش میشه بچش میوفته و..

خلاصه رمانش متوسطه عالی نیست

چند بار خوندمش ازدواج اجباری رو خیلی قشنگ بود

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز