2777
2789

سلام دوستان من ازمایش تیتربتا دادم سه روز بعد از تاریخ پریودی وجوابش۶۷۷/۹۳بود ولی دکتر گفت یکم مقدارش کمه وباید تکرار بشه!خیلی نگرانم میشه از تجربیاتتون بگید

مثبته 

مبارک باشه 

دکترتو عوض کن 

سعی کردند ما را دفن کنند ، غافل از آنکه ما بذر بودیم . 🌾🌾🌾مشکل مردم ما نفهمیدن نیست ترس از فهمیدنه . شک ندارم روزی میرسه که بی پروا حرف میزنیم و تعلیق نمیشیم . 

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

خواهر مال من زیر ۵۰ بود دکترم گفت مثبته دیگه نگفت تکرار کن توی مطب خودش سونو کرد ساک بارداری رو دید

💏چهل سال بعدجلوی آینه موهایم را شانه کنم..👵روسری آبی ام را بپوشم وآرام آرام بروم توی آشپزخانه..نگاهت کنم و بگویم :دیدی گفتم میان ..لبخند بزنی☺بگویی : چقدر قشنگ شدی😍یاد وقت هایی بیفتم که جوان بودم.👩ناراحت شوم که پیر شده ام 👵..زشت شده ام ..و تو باز بگویی با موهای سفید بیشتر دوستت دارم👵و من مثل هفده  سالگی هایم ذوق کنم😍سر بزنم به قیمه ای که برای بچه هایمان پخته ام ..🍲بعد تو از نوه ی آخرمان بگویی.بگویی این فسقلی عجیب شبیه تو شده..من برایت چای بریزم.☕بچه هایمان بیایند.مدام بگویم :قند نخور آقا.چایی داغ نخور .. بذار سرد شه..تو لبخند بزنی☺من مثل چهل سال پیش شوم و جلوی بچه هایمان سرم را روی شانه ات بگذارم ..💑نوه هایمان را بغل کنیم .👶دخترهایمان سالاد درست کنند و غذا بیاورند ..پسرها سفره بیاورند و بشقاب بچینند..پسر اولمان بگوید :هیچی دستپخت تو نمی شه مامان..عروسمان خودش را برایش لوس کند و بگوید:پس دستپخت من چی ؟!پسرمان نازش را بکشد😍ما از حال خوششان ذوق کنیم ..زیر گوشت بگویم : مرد زندگی بودن را از خودت یاد گرفته.❤باز هم نگاه های مهربانت.👀و باز هم درد زانوهایم یادم برود ..بچه ها بروند خانه هایشان ..ومن از خوشحالی ده بار بمیرم که چهل سال است تو را دارم
ممنون عزیزم خیلی استرس گرفتم

برای همین گفتم دکترت رو عوض کن 

من بعد از ۱۰ روز عدد بتام ۱۰۰ بود به دکتر گفتم کم نیست ؟ گفت این چرت و پرتا چیا شماها یاد گرفتین ؟ آسپرین و فولیک اسید بخور هر روز پایان هفته ۸ برو سونو تمام . 

این نظر دکتر من بود که خیلی با تجربه اما به روز و روشنه 

سعی کردند ما را دفن کنند ، غافل از آنکه ما بذر بودیم . 🌾🌾🌾مشکل مردم ما نفهمیدن نیست ترس از فهمیدنه . شک ندارم روزی میرسه که بی پروا حرف میزنیم و تعلیق نمیشیم . 
ممنون عزیزم بابت حرفای امیدبخشت♥️واقعا قوت قلب گرفتم

به سلامتی و دلخوشی بغلش میگیری انشالله

سعی کردند ما را دفن کنند ، غافل از آنکه ما بذر بودیم . 🌾🌾🌾مشکل مردم ما نفهمیدن نیست ترس از فهمیدنه . شک ندارم روزی میرسه که بی پروا حرف میزنیم و تعلیق نمیشیم . 
چندروز بعد از پریودی

یک روز قبل موعد

💏چهل سال بعدجلوی آینه موهایم را شانه کنم..👵روسری آبی ام را بپوشم وآرام آرام بروم توی آشپزخانه..نگاهت کنم و بگویم :دیدی گفتم میان ..لبخند بزنی☺بگویی : چقدر قشنگ شدی😍یاد وقت هایی بیفتم که جوان بودم.👩ناراحت شوم که پیر شده ام 👵..زشت شده ام ..و تو باز بگویی با موهای سفید بیشتر دوستت دارم👵و من مثل هفده  سالگی هایم ذوق کنم😍سر بزنم به قیمه ای که برای بچه هایمان پخته ام ..🍲بعد تو از نوه ی آخرمان بگویی.بگویی این فسقلی عجیب شبیه تو شده..من برایت چای بریزم.☕بچه هایمان بیایند.مدام بگویم :قند نخور آقا.چایی داغ نخور .. بذار سرد شه..تو لبخند بزنی☺من مثل چهل سال پیش شوم و جلوی بچه هایمان سرم را روی شانه ات بگذارم ..💑نوه هایمان را بغل کنیم .👶دخترهایمان سالاد درست کنند و غذا بیاورند ..پسرها سفره بیاورند و بشقاب بچینند..پسر اولمان بگوید :هیچی دستپخت تو نمی شه مامان..عروسمان خودش را برایش لوس کند و بگوید:پس دستپخت من چی ؟!پسرمان نازش را بکشد😍ما از حال خوششان ذوق کنیم ..زیر گوشت بگویم : مرد زندگی بودن را از خودت یاد گرفته.❤باز هم نگاه های مهربانت.👀و باز هم درد زانوهایم یادم برود ..بچه ها بروند خانه هایشان ..ومن از خوشحالی ده بار بمیرم که چهل سال است تو را دارم
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز