فقط برای درد و دل
اون روز اومد کنارم چشماش به قول اون وقتا گربه ای شده بود بغض و ناراحتی شو هر کجا باشه میشناسم
با این حرف شروع کرد یادته؟ یادم بود دقیقا دو سال قبل همین امروز بود که خبر خواستگاری رو رفیق نزدیکم بهم رسوند گفت که ۲۸ ازش خواستگاری کردن و امروز بله رو داده و اومدن برا نشون
بعد اون ماه ها انگار زنده نبودم ولی یادمه کل روز هارو یادمه با این که تو مشاوره به دکتر گفتم یادم نیست ولی حتی اون گریه اش که اومد و گفت مجبور بودم یادمه یادمه چجوری رفت یادمه اون خفگی تو پارک وسط اون همه ادم قم شده بودم حتی نمتونستم دیگه گریه کنم
یادمه همه چی یادمه هر دقیقه هر ثانیه اش یادمه یادمه که مامانش با مامانم تا سر قهر رسید که چرا به کارای عروسی کمک نمیکنین چرا اهمیت نمیدین چرا اینا که رفیقای صمیمی بودن که ۲۴ با هم بودن
نمیدونست منو سوزوندی و رفتی نمیدونست من دیگه زنده نیستم
اگه تا الانشو اومدین جوابم تنها این بود که چی رو الان بود که دیدم چشات پر شد قربون اون چشای گربه ایت الان بود که قهر نیکردی ولی نه این بار قهر نکردی گفتی هیچی همین حرف های همیشکی شوخی های بچه ها یادته
میدونم چی رو میخواستی نشنوی ولی نشد نشد نشد نشد
درسته الان خوشحالم ولی تو یه گذشته ای رو برام ساختی که نمیتونم تحملش کنم سنگینه برام
تمام یعیمو میکنم خر روز دروغ میگم ولی نه هیچ چی یادت نمیره فقط عادت میکنی و با اون ادامه نیدی منم الان ادامه میدم ولی دیگه میدونم که مایی وجود نداره
خوشبخت باشی گربه فندق دوست من