فقط یبار خونم بهم ریخته بود اونم شب قبلش یه دورهمی داشتیم خسته بودم گفتم بخوابم فردا بیدار میشم جمع میکنم خواهرشوهرم سر زده اومد یه مانتو ازم گرفت بعد رفت خونشون
روز بعدش رفتیم خونشون یه حرفی پیش اومد بع تیکه بهم گفت زنی که اهل زندگی باشه همیشع خونش تمیزه و وقتی شوهر کرد درسشو دیگه میزاره کنار اگه درس خون بود خونه باباش میخوند
کلا با درس خوندن من مشکل دارن اصلنم وضع خونم اونبار به خاطر درس نبود خلاصه منم شستمش
من همین حرفه ترو زدم عین خیالش نبود مادر شوهرم
بهم تهمت زدن که دختر نبودی گرفتیمت وقتی قهر بودم خونه مادرم پیشه همه اقوام گفتن بعد چند ماه پیشه همون اقوام رفتن خواهش و تمنا برگرده دایییم گفته بود مگه نمیگی کلاه سرم گذاشتن دختر نبودی ماله بد ریش صاحبش دایییم گفته بود که اگه زنت بد کاری تو تم بیشرفش میخوای برش گردونی ابرومو بردن بعدش به گوه خوردن افتادن حسابی ابروشون رفت
من چشم و موهام مشکیه
خانواده شوهرم همه چشم آبی و بورن و نمیدونم چرا خیال میکنن بچه های خدا هستن که مثلا موهاشون روشنه و چشماشون رنگیه😐😬 و کلا خیلی متوهم هستن
مثلا خواهرشوهرم لباس جدید خریده بود اومد پوشید منم گفتم چه قشنگه خیلی بهت میاد
اونم گفت خودم میدونم تو هم اگه موهاتو رنگ کنی و لنز بزاری شاید مثل من ناز بشی 😶😶
حالا باور کنید اصلا هم خوشگل نیست از معمولی هم پایین تره ولی من همه میگن خیلی قیافه و اندام خوبی دارم
اصلا اینا به کنار .. چرا باید جواب یه تعریف ساده رو اینجوری بده؟
