وقتی رفاقتتون بایکی تموم میشه،همه ی رازهاتون رو پیش خودتون نگه دارید،،،پایان رفاقته، پایان شرافت که نیست ،، ، ،،،، جهان دیوانه ای بی درد سر میخواست ما بودیم ،،،ما پشت همان دست که پوچ است زدیم
غم سنگین سِمجی تمام ذهنم و حتی حس میکنم خون و استخوانم را اشغال کرده است . و عمیقا نمیدانم چه غمی . اما حس میکنم ؛ غم جُدایی . نه جدایی من از یک خاک معلوم . نه جدایی من از تو . و نه جدایی تَن از تن . جدایی انسان از انسان . دوری انسان از خودش ،دوری دو انسان که در پشتِ میز کافهای نشستهاند🤍🖇