واقعا موندم ديگه
من خيلي دوسشون دارم و اينا اما يك هفته اومدن اينحا
من وسط امتحانات دانشگامه
بعد تو خونه جز من داداشم و مامان و بابامم هستن
هي به من ميگه اينو بيار اونو بيار
ميگم باشه عزيزم مهمون ميارم
ولي يهو وسط امتحان ميگه اينو ميخوام
تخت خودمو دادم رو زمين ميخوابم
دوروز اول رفتم نون داغ و تازه خريدم
انروز واقعا نميتونستم چون خوردم زمين پام كبوده بكساعت ديگه امتحان دارم
ديشب رو زمين نتونستم يكساعتم بخوابم
صبح ساعت ٩ ميگه برو نون بخررر تازه
ميگم از ديروز مونده كه تازه است هنوز تو سفره فوده
ميگه ن من عادت دارم نون داغ بخورم صبحونه
ميگم من عادت ندارم
ميگه چرا تيكه ميندازيي منت ميزاري