یه بار رفته بودیم کربلا بعد به من گفتن دعات چیه منم گفتم عموم یه زن بگیره مثل خانم فلانی ( اون خانمم مجرد بود و اونجا هم بود )
بعدا خانم های جمعمون بحثشون شده بود چون مثل اینکه اون خانمه نامزد داشته و کسی نمی دونسته و حالا که این حرفو زدم ایشونم گفته نامزد دارم و بقیه شاکی شدن که چرا خبرشون نکردن و بعدا فهمیدن نامزدش یکی از آشناهاست که قراره بوده با یکی دیگه ازدواج کنه و بعدش فهمیده شد عموی بزرگم قبلا پیشنهاد داده بوده این خانم رو برای همون عموی مجردم بگیرن ولی قبول نکرده بوده و کلییی چیز معلوم شد و این وسطم من تا دلتون بخواد سرزنش و دعوا شدم و حرف و متلک شنیدم که چرا همچین حرفی زدم
حالا بیا ثابت کن من منظورم اون خانم نبوده یه نفری مثل اون خانم بوده 😐
خلاصه که حسابی توسط مادرم به راه راست هدایت شدم😂