بعد یروز فهمیدم که عاشقم بوده و واقعا هم باور کردم چون بعد اینکه اعتراف کرد همه چی با عقل جور درمیومد اما خب من دوسش نداشتم تهش بعنوان ی برادر یا حتی از اون هم کمتر من هیچ علاقه ای بهش نداشتم همچنان هم ندارم اما اون بعد اینکه پیشنهاد ازدواجش رو رد کرد دو ماه تلاش کرد همش سعی کرد بهم نزدیک بشه اما دید نمیشه منم اب پاکی رو ریختم رو دستش و گفتم ابدا هیچوقت امکان نداره .بعد از اون جوری رفتار میکنه که انگار ازم متنفره، هرجا من هستم نمیاد یا دیر میاد و زود میره خونمون نمیاد درحالی که قبلا به هر بهونه میومد حتی وقتی خونشونم میاد میبینه من هستم فوری لباس میپوشه الکی میگه برم بیرون کار دارم و نمیاد خونه یا بزور سلامم میکنه اما هنوز میفهمم که دوسم داره وقتی تو ی جمعیم نامحسوس حواسش بمنه وقتی میخندم یهو میبینم نگاه میکنتم یا وقتی تصادفا نزدیک من میشینه یجوریه من عاشق یکی دیگم برامم مهم نیست فقط دلیل این رفتارای ضد و نقیضش رو نمیفهمم
چرا اینجوری رفتار میکنه خب؟
اینم بگم که با اینکه اصلا بهش فکرنمیکنم و دوسش ندارم خیلی زیاد خوابشو میبینم همیشه هم جوری تو خوابمه که عاشقمه و مراقبمه نمیفهمم واقعا غیر این هیچ جور دیگه تو خوابم ظاهر نشده تا حالا
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
38 ثانیه پیش
38 ثانیه پیش
39 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
