سلام ی خاهر شوهر مجرد دارم چهل سالشه از وقتی عقد کردم چشم دیدنمو نداره حتی ب جاریام گفته با من حرف نزنن بدون هیچ دلیلی... من سیصد کیلومتر ازشون دورم هر چند وقت ب بهانه های مختلف میاد و دعا میندازه تو خونم چن بارم دیدم ب شوهرمم گفتم ولی چکار کنه بیچاره... همش تو کار جادو جنبل... بدشون میاد منو شوهرم باهم خوبیم حتی ب شوهرم گفت زنتو میبینی ما یادت میریم و....