بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش! پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم میخوای شروع کن.
دارم میگم مادربزرگت که نمازخون هست، کاملا حساسیتهاش بجا و مطابق شرع هست و خرافات نیست.
کسی شرع رو قبول نداره یک مبحث دیگه است. اما مادربزرگت که اهل نماز هست کاملا درست میگه
دخترکی شاد در من میزیست...که چونان شاپرک، به اینسو و آنسو میپرید...خیال پرواز داشت... و آرزوی پروریدن نسلی...پر از غصه شد...از رویاهایش دست کشید...هنوز پا به سن نگذاشته بود که پیر شد...پولکِ بالهایش ریخت... پَرپَر شد...
همه چی بهش میدم گوشت. مرغ و.... . ماهی خیلی دوس داره ولی زیادش ضرر داره غذای خشک دوست نداره و اصلا ن ...
اره خیلی من تقریبا بیشتر درامدم خرج برفی میشه شیر خشکش بسته ای 360 بود یه بسته جایزه براش گرفتم از اینا که طرح استخوان کوچیکه بسته کوچبک کلا 20 تا دونه توشه 60 تومن
مشکل دنیا این است که احمق ها کاملا به خود ایمان دارند و خردمندان دائما در شک و تردیدند...
واقعا نمیدونم. اخه موی سگ اگر لباس خیس بهش بخوره که لباس رو نجس میکنه. اما اگر لباس خشک بوده و خوب تکوندی لباس رو، نمیدونم... حتتتما بپرس...
دخترکی شاد در من میزیست...که چونان شاپرک، به اینسو و آنسو میپرید...خیال پرواز داشت... و آرزوی پروریدن نسلی...پر از غصه شد...از رویاهایش دست کشید...هنوز پا به سن نگذاشته بود که پیر شد...پولکِ بالهایش ریخت... پَرپَر شد...
خدا رو شکر اعضای تاپیک مودب بودند و این کامنتهای من یک خاصیتی داشت... الحمدلله...
دخترکی شاد در من میزیست...که چونان شاپرک، به اینسو و آنسو میپرید...خیال پرواز داشت... و آرزوی پروریدن نسلی...پر از غصه شد...از رویاهایش دست کشید...هنوز پا به سن نگذاشته بود که پیر شد...پولکِ بالهایش ریخت... پَرپَر شد...
دخترکی شاد در من میزیست...که چونان شاپرک، به اینسو و آنسو میپرید...خیال پرواز داشت... و آرزوی پروریدن نسلی...پر از غصه شد...از رویاهایش دست کشید...هنوز پا به سن نگذاشته بود که پیر شد...پولکِ بالهایش ریخت... پَرپَر شد...
در مورد "خاک مال" کردن ظرفی که سگ در اون غذا خورده هم میدونی دیگه؟
اگر بخواهی پاک شه و استفاده کنی یک سری ریزه کاری ها داره.
دخترکی شاد در من میزیست...که چونان شاپرک، به اینسو و آنسو میپرید...خیال پرواز داشت... و آرزوی پروریدن نسلی...پر از غصه شد...از رویاهایش دست کشید...هنوز پا به سن نگذاشته بود که پیر شد...پولکِ بالهایش ریخت... پَرپَر شد...