خانما مهمان حبیب خداست ولی من ازدست این چیکارکنم که دخترش عاشق شوهرمه وهرترفندی اجرامیکنن تازندگی من وخراب کنن حتی شوهرمم خوششون نمیادازش هروقتم بیان تادیروقت میمونن یاکلا میمونن درصورتی که من تواین ۲ماهی که ازدواج کردم یباربیشترکه پاگشام کرد رفتم خونش فقط ولی اینا شصت باراومدن مادرودختری ساعت ۱۰زنگ زدن خونه این گفتم چرا گفت داریم میایم هم من سرم دردمیکنه هم شوهرم خستشه یعنی یه امشب میخواستیم برنامه داشته باشیم ولی هنوزکه هنوزه نرفتن نشستن وچشمم اب نمیخوره که برن ازبس ازلجبازی هی بلندم میکنه شوهرم اومدتواشپزخونه میگه توبروبشین من میارم سرت دردمیکنه خستت شد یااب میخواد یاگشنشونه یامیوه یاچایی یاشربت