بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
دیگه اصلا برام مهم نیس اون خیانت کنه نکنه... رابطمم کم میکنم... دیگه باهم مثل یک هم خونه هسیم. تا وقتی ک خودشم راضی بشه طلاقم بده... ی پولی هم بده... ندادم میرم جای کار میکنم ک جای خواب داشته باشه
در کشور من زن مثل میت ب حساب است............... اگه ی روز بمن خیانت کنی... مثل قبل نمیشم باهات ولی کات نمیکنم تا بمونی ببینی بسوزی😎 من سه نفرم خودم غرورم اون روی سگم... منو از خودم بپرس من برای همه یکی نیستم💪
چون خانوادم پشتم نیستن و از لحاط مالی اوکی نیستمو توانایی دوری از بچمو ندارم طلاق نمیگیرم ولی خب فقط تحملش میکنم
برف هفت سالگی ام را به خاطر صدای مادرم دوست داشتم که می گفت پاشو ببین عجب برفی اومده برف ده سالگی را به خاطر تعطیل شدن مدرسه و خوابیدن کنار مادرم حتی یک ساعت بیشتر. برف چهارده سالگی را به خاطر تشویش امتحانات .برف هجده سالگی را به خاطر استرس کنکور و آینده !! برف بیست سالگی را به خاطر عاشقی . هیجان عشقی که در ذهنم تا ابد ادامه داشت اما از برف بیست و پنج سالگی به بعد برف ها فقط سرد بود و سرد بود و سرد…… و خاطراتی که هرگز تکرار نخواهد شد……