در این شعر، دوست رمز خداوند است، چنانکه در ادبیات عرفانی ما نیز چنین است:
دوست دارد دوست این آشفتگی کوشش بیهوده به از خفتگی
دفتر اول مثنوی
نشانی، نشانی همین دوست است که در عرفان سنتی بعد از طی منازل هفتگانه میتوان به او رسید. منازل در کتب مختلف، به انحاء مختلف ذکر شده است و برخی تعداد آن را ده منزل ذکر کردهاند. در منطق الطیر عطّار اسامی و نظم و ترتیب هفت وادی چنین است:
1- طلب 2- عشق 3- معرفت 4- استغنا 5- توحید 6- حیرت 7- فقر و فنا.
سپهری نیز در این شعر هفت نشانی را برای رسیدن به خانه دوست ( و در حقیقت رسیدن به کسی که باید تازه از او نشانی اصلی را پرسید) ذکر کرده است:
1- درخت سپیدار 2- کوچه باغ 3- گل تنهایی 4- فواره اساطیر زمین و ترس شفاف 5- صمیمیت سیال فضا 6- کودک روی کاج 7- لانه نور
به نظر نمیرسد که این هفت نشانی دقیقاً با آن هفت وادی قابل انطباق باشد اما اگر قرار باشد معادل سازی کنیم کم و بیش چنین خواهد شد:
درخت سپیدار = طلب ، کوچه باغ = عشق ، گل تنهایی = استغنا یا توحید ، فواره اساطیر و ترس شفاف = معرفت و حیرت ، صمیمیت سیال فضا = توحید ، کودک روی کاج = حیرت ، لانه نور= فقر وفنا
در سپیده دمان سواری از رهگذری نشانی خانه دوست را میگیرد، رهگذر به او نشانی باغی را میدهد (با ذکر هفت نشانی) که اگر سوار به آنجا برسد کودکی را خواهد دید و آنگاه میتواند از کودک نشانی دقیق و سر راست خانه دوست را بپرسد.
در حقیقت این شعر به زبان سمبلیک سفر از خود به خود را مطرح میکند، سوار باید به فطرت بیشائبه خود (کودک) برسد و از او چیزی را که میخواهد بطلبد.