من
داغون بودما
یعنی از تخت که بلند میشدم نفسم بند میومد و چشام سیاهی می رفت و نمی تونستم قدم بزنم.
به یکی از پرستارا گفتم، گفت طبیعیه، منم اهمیت ندادم تا چند روز بعد عمل کمکم خوب شدم اما روز دهم که رفتم واسه کشیدن بخیه، به دکترم گفتم کلی دعوام کرد و گفت باید به خودم می گفتی و احتمال آمبولی ریه و خدای نکرده مرگ داشتی. خدا بهت رحم کرده