امشب همه کارایه خونه رو کردم خسته ام از رفتار همسرم دیونه شدم نه میتونم باهاش شوخی کنم نه حرف بزنم من یه کلمه میگم اون یه چیز دیگه برداشت میکنه یه دعوا درست میکنه وحشتناک هرچی از دهنش در میاد میگه من جرعت ندارم یه کلمه بگم یه کلمه بدون منظور یا رفتار بدون منظور خدا میدونه چه جنگ عقابی درست میکنه یه خانوم با هام مقایسه کرد گفتم نکن خدا میدونه چه ها که نکرد باهام فردا صبح ساعت8 یا10راه میوفتم برم سرکوفت خواهر برادرما بقیه رو بهم میزنه حتی دختر عموهام که طلاق گرفتن زندگیه مردم به من چه ربطی داره
یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.
من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.
تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.
به خدا دیونه شدم نمیکشم دیگه کلا انتظار داره هر کاری میخاد بکنه من هیچ نگم اگه هم اعتراض کنم انچنان ...
میدونم دوست داره قدرت درست اون باشه
هرچی میگه تو بگی چشم
ولی خواهر من عزیز من رفتن راه حل نیست
میتونه شکایت کنه ازت عدم تمکین بگیره
اروم باش یه نفس عمیق بکش باید راه حل منطقی رو پیدا کنیم
صبام...⚖سوالِ حقوقی داشتین در خدمتم⚖می دانم اگر قضاوت نادرستی در مورد کسی بکنم، دنیا تمام تلاشش را میکند تا مرا در شرایط او قرار دهد تا به من ثابت کند در تاریکی، همهی ما شبیه یکدیگریم...
به خدا دیونه شدم نمیکشم دیگه کلا انتظار داره هر کاری میخاد بکنه من هیچ نگم اگه هم اعتراض کنم انچنان ...
درکت میکنم عزیزم
من ۴ماه از مسمومیتم میگذره هنوز خوب نشدم.میگه مردم چندتا بچه میارن چیزیشون نمیشه تو حامله شدی همه درد پیدا کردی شماتت میکنه. خیلی دلم شکست سپردمش ب صاحب این شب
صبام...⚖سوالِ حقوقی داشتین در خدمتم⚖می دانم اگر قضاوت نادرستی در مورد کسی بکنم، دنیا تمام تلاشش را میکند تا مرا در شرایط او قرار دهد تا به من ثابت کند در تاریکی، همهی ما شبیه یکدیگریم...
درکت میکنم عزیزم من ۴ماه از مسمومیتم میگذره هنوز خوب نشدم.میگه مردم چندتا بچه میارن چیزیشون نمیشه ت ...
منم جراحیه مغز کردم هی یادم میره چیز میزارو الان بهتر شدم قبلا اصلا حواس نداشتم یه خورده چاق شدم این به خاطراینکه حواس نداشتم وچاق شده بودم با من چه ها که نکرد دقیقا تو لحظه ای که احتیاج به روحیه داشتم باهام لج میکرد اذیتم میکرد حرفایه بد میزد
میدونم چی کشیدی بخدا از تیروئیدم قلبم انقد تند میزنه ک حال چیزیو ندارم بعد سر بحث ملاحظه نمیکنه ... ...
منم گریه کردم زیاد صب تالام چیزی نخوردم اصلا تازه فردا باس بشینم اتوبوس خیلی خسته ام روحم ذهنم لعنتی بعدازظهر این عمل به کل خیلی خنگ شدم نمیدونه من باید تو آرامش کامل باشم وگرنه دوباره بیماریم عود میکنه به قرآن قسم اگه چیزیم بشه فقط الهی تا آخر عمرش عذاب بکشه