خلاصه داستان خیلی طولانیه شوهرم به شدت مشکل روانی داره جلو بقیه دوس داره منو ضایع کنه به شدت قیافمو مسخره میکنه نمیتونم یه کلمه در گوشی باهاش حرف بزنم شروع میکنه حرفمو به بقیه میگه ،مدام غر میزنه، چرت وپرت میگه، همش منو میزد
الان با این کلکسیون خوبی ها
میخوای بمونی پیشش چیکار؟
برو مشاور
ان شاءالله زندگیتون گلستون بشه
سه بار سوره مزمل رو بخون فوت کن شربت جفتتون بخورید
از اول این خصلت ها رو داشتن ؟
از خداتم باشه خودش پیشنهاد طلاق رو داده
اومدیم مسافرت خیر سرمون خونه بابای اون یه هفته بودیم یعنی جرات نداشتم بگم بالای چشمت ابرو چون میدونستم مثل همیشه شلوارمو کراواتم میکنه اوناهم خوشحال میشن
شوهر منم کلکسیون بدیه نمیدونم چرا نمیتونم دل بکنم ازش ما عاشق هم بودیم ازدواج کردیم نمیدونم چرا به اینجا رسیدیم که مارو گذاشت و رفت
تو حالت خوبه که خودت نمیگی طلاق بگیریم؟
بزارید بگم خب حرفم این نیست که گفته طلاق
خوبه دیگه اگه از اینا بود که میگفت طلاقت نمیدم چیکار میکردی؟جدا شو تا نظرش عوض نشده!
بعدش اومدیم خونه ما خواهرم بچه هاش به شدت پیش فعال هستن اینم روانیه بگو به توچه بچه هاش که خونه تو رو خراب نمیکنن خونه پدر بزرگ خودشونه وقتی اینا اونجوری میکنن این به من بد میشه
بعدش خواهرم گفت بریم بازار گفتم ۱۰۰بده گفت نمیدم گفتم چرا گفت چون ندارم گفتم ۳۵میلیون تو کارتته خلاصه گفت ازهمتون بدم میاد بعدش من باناراحتی رفتم توحموم سرشونه کنم به مامانم میگه دخترت دیونست منم دیگه داشتم خفه میشدم خلاصه تاجایی که تونستم جیغ کشیدم اونم گفت بیا طلاقت بدم بعدشم رفت
واقعا نمیدونم چطور و چرا حاضرید با این آدما بسازید همه چی یه طرف کتک هم میزنه باز میمونی چرا آخه
هستید یا نه بگم بقیشو
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
29 ثانیه پیش
29 ثانیه پیش
29 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
