2777
2789
عنوان

عروسی های قدیم 🤪🤪🤪

1024 بازدید | 20 پست

تماااام عروسی ها ی قدیم توی خونه بود و تابستون .

از ساعتای سه ظهر (بعداز ناهار ) عروسی شروع میشد .

یه سری مهمون داشتن به اسم صرف « چای شیرینی» یعنی اینا شام دعوت نبودن 😁 فقط عصری میرفتن برای تماشای عروس و خوردن شیرینی و سر شب برمیگشتن خونشون.  و اونایی که شام بودن دیرتر میرفتن و تا پایان مراسم حضور داشتن .

شیرینی های عروسی « پاپیون  و زبان» بود . میوه هم سیب و خیار .

هنوزم که هنوزه وقتی سیب و خیار رو با هم میخورم یاد عروسی های قدیم میفتم .

حیاط رو میشستن

و فرش میکردن و بعضی ها توی حیاط میشِستن.

مادر عروس و مادر داماد  معمولا انقدررر کار داشتن نه آرایشگاه میرفتن نه لباس درست حسابی می‌پوشیدن کل مراسم درحال بدو بدو بودن.

کفش پوشیدن توی مراسم اصلا مد نبود و همه جوراب داشتن 😁 یا پاريزین یا شیشه ای . مشکی یا رنگ پا و اکثر خانومایی که جوراب شیشه ای مشکی داشتن تا آخر شب جورابشون از چند جا در ميرفت😂😂

توی جوراب بعضي خانوما پرازپول بود 😂

عروس همون عصری از آرایشگاه میومد خونه که مهمونای چای شیرینی ببیننش .

تو کل خونه فقط یه صندلی بود اونم جایگاه عروس بود رو صندلی ام  معمولا یه پارچه سفید مینداختن.

دی جی کسی نمیدونست چیه ؟ ضبط داشتن با نوار کاست.اهنگ ها پشت هم پخش میشد . گاهی نوار کاست  رو عقب جلو میکردن که آهنگ مورد علاقه شون پخش بشه و یه صدای «قیدخجئلقطدمئبب » از ضبط شنیده میشد .

اگر عروسی بود که سفره عقد نبود اما اگر عقدکنون بود یک اتاق خونه رو خااااالی میکردن . خالیه خالی فقط یه فرش داشت . از صبحش یا از دیشبش فضول های مراسم میومدن سفره عقد رو میچیدن ( بستگی به میزان فضولی یا خانواده عروس میچیدن یا داماد 😁)

بعدم شش تا قفل به در اتاق عقد میزدن که کسی نره . روز جشن یکی از بداخلاق ترین  زنای فامیل رو مامور میکردن که نذاره بچه ها از محدوده ی اتاق عقد رد بشن .🤔

توی مراسم گاهی تک و توک مهمون ها کفش داشتن و همیشه پاشنه ی کفشاشون رو میذاشتن رو دست و پای بچه ها 🥺 و اصرار داشتن عربی برقصن 😁

یه حرکتی ام بود زنايي که موهاشون بلند بود انجام میدادن که موهاشون رو باز میکردن و کله شون رو به عقب و جلو میبردن و موهاشون به پشت و جلو پرت میشد 😐 مثلا خیلی خفن بودن. یه نفر با پارچ استیل و لیوان استیل تو مهمونا راه میرفت و میگفت کسی آب نمیخواد ؟؟

کم کم انقدر شلووووغ میشد که فقط یه تیکه یک در یک، وسط خونه برای رقص خالی میموند . اگرم از جات بلند میشدی جات رو میگرفتن 😐

دسشویی داخل خونه رو میبستن و فقط دسشویی حیاط باز بوداونجام صف داشت😅

معمولا یکی از طرف عروس یا داماد رییس مراسم میشد و برای اون یکی فامیل شاخ بازی درمیاورد واهنگ و ضبط و منطقه رقصو بدست میگرفت و ول نمیکرد 😁

بچه ها شاباش هارو از دست هم میقاپیدن .بعضي بچه ها توی عروسی گم میشدن  🤦🏼‍♀️

رو کله ی عروس دوماد در حد رگبار نقل میریختن 😅 گاهی نقل ها تو صورت عروس دوماد پرت میشد یه عده ام نقل هارو بعد از رقص و کلی راه رفتن روش از کف زمین جمع میکردن و میبردن خونشون میریختن تو قندون شون و تا مدتها میخوردن 😂

موقعی که میخواستن به عروس دوماد کادو بدن یکی از بد صدا ترین و جیغ جیغوترین زنای فامیل رو مامور میکردن تا باکمک حنجره اش کادوها رو اعلام کنه . هرچی ام میدادن اصرار داشتن همونجا تو دست و گردن عروس کنن 😅


عروس تو کل مراسم در حال خجالت کشیدن و قرمزشدن بود 🤔 بلد نبود برقصه .

زنا شاباش هاشون رو تو دهن عروس دوماد میکردن.

یه نفرم نایلون دستش بود و تند تند شاباش هارو از دست عروس دوماد میگرفت میکرد تو نایلون .

معمولا شام دو سیخ کوبیده بود با پلو و گوجه ویه بسته کره باکاغذروش و نوشابه کانادا زرد از اون شیشه ای باریک ها ،غذاها هم که.توی ظرف ملامین سرو میشد.

بعد از تموم شدن مراسم خودمونی ها بسته به میزان معرفت شون میموندن و ظرف میشستن و جارو میکشیدن و تو جمع کردن بساط کمک میکردن باخستگی تموم بعدش یه شیرمرد دلاورپیدامیشد اوناروبرسونه ویا هرکدوم یه گوشه تلپ میشدن ومیخوابیدن🌹🌹🌹🌹🌹🌹😂😂😂😂😂😂😂😂😂




این متن حالمو خوب کرد گفتم شما هم حال کنید

تو از من تمام دلـღــم را گرفتی از این بیش باج و خراجی ندیدم❤

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

برقا هم زرت زرت میرفت

خدااایا شکرت امام رضا ع ممنونم حاجتمو دادی خدااایاشکرت که جواب گریه هامو دادی و برام معجزه کردی ‌میشه برا سلامتی تو دلیم یدونه صلوات بفرستین 🌷🌷

واقعا خیلی صفا داشت

من تمام هستیم را در نبرد با سرنوشت " در تهاجم با زمان آتش زدم ، کشتم" من بهار عشق را دیدم ولی باور نکردم " یک کلام در جزوه هایم هیچ ننوشتم " من زمقصد ها پی مقصودهای پوچ افتادم " تا تمام خوبها رفتند و خوبی ماند در یادم "  من به عشق منتظر بودن همه صبر و قرارم رفت . بهارم رفت . عشقم مرد . یارم رفت

وااای دقیقااا😂😂خیلی باحال بود

کسی که طرز فکرش با شما متفاوت است، دشمنت نیست، فقط انسان دیگریست . 🌱💚🌈 توضیح دادن نشانه ضعفه. شما هروقت سعی میکنید چیزی رو بیشتر توضیح بدید، بیشتر ضعیفید. پس قدرت در اینه که راجع به هیچ چیز، هیچ توضیحی ندید، هیچوقت.😊 دوستان:😂😂منظور مهران مدیری این نبود ک موقع تبادل نظر برای همدیگه توضیح ندین. منظورش این بود ک اگ یه راهی رو انتخاب کردی و مطمئن بودی درسته و دیگران همش میخواستن منصرفت کنن، بهشون توضیح نده.تو راه خودتو برو، اونا نتیجه رو میبینن، و میفهمن ک تو انتخاب درستی داشتی
اتفاقن ماامشب تو حیاط عروسی خواهرزاده همسرمه فردا نهارم خونه داماد 😒 

عزیزم کلی خوش بگذره خوشبخت باشن 

تو از من تمام دلـღــم را گرفتی از این بیش باج و خراجی ندیدم❤

چقد حس خوبی داشت😍😍❤💛💚💙💜

اسم کاربریم "باوان" اصطلاح کوردی هست ترجمه سادش میشه جگرگوشه ولی خب اصلش از بابان و بابا میاد یعنی خونه‌ پدری چیزی فراتر از جگرگوشه وقتی بهت میگه باوانِم یعنی داره با زبونِ بی‌زبونی میگه اونقدر با روحم آمیخته شدی که حالا ریشه‌ی منی😍خدایا شکرت...❤مهربونا با دلای پاک و قلبای مهربونتون میشه برام دعا کنین و یه صلوات مهمونم کنین؟🌸
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز