سلام بچه اگه تاپیک های قبلمو ببینین گفتم خانوادم احترام نامزدم ندارن دل واموندم نذاشت باز گفتم امروز نهار بیا قبل نهار خوب بابام و خواهرم و نامزدم روی مبل نشسته بودن ما تو آشپزخونه بودیم یه دفعه بابام گفت به نامزدم تو خانواده یاد نگرفتین پاتون رو رو پاتون نندازین جلو بزرگتر نامزدم 37 سالشه اخه رو مبل مگه پاشون رو رو پاشون نمیندازن؟!؟!؟!؟! نامزدم عصبی شده بود خیلی گفت ببخشید حاج آقا من خانواده ی درست درمونی نداشتم... خواهرمم گفت با بابام درست حرف بزن شوهرم به همشون یه نگاه کرد منم رفتم لباسام پوشیدم ساکم رو بستم دست نامزدم گرفتم گفتم بلند شو عزیزم حیف تو برا این خانواده و نهار نخورده رفتیم بیرون نهار خوردیم خیلی عصبی بود گفتم هرچی فحش دلت میخواد بده حق داری گفت تو مقصر نیستی خاک عالم تو سر خانواده ی بی فرهنگ عوضیم تاپیک قبلم بخونین چقدر نامزدم خوبه چقدر هرچی از مهر و لوازم گفتن گفت چشم حالا جوابش اینه متنفرم از خانوادم دیگه نمیخوام ببینمشون الانم اومدم خونه ی خود نامزدم با هم کلی خوبیم لعنت به من اگه بزارم دوباره خانوادم دستشون بهش برسه یا ببیننش...
یه توپ دارم قلقلی نیس سرخ و سفید و آبی نیس میزنم زمین صدا میده. سوراخه و هوا میده من این توپو نداشتم. پول از قلک برداشتم رفتم یکی خریدم. نتیجه اش رو دیدم. بابام بهم کتک داد. گریه کردم پفک داد
با رفتار درست تون ، نه اجازه بدید کسی به همسرتون بی احترامی کنه و نه به خانواده تون بی احترامی کنید و اونها رو جلوی همسرتون سبک کنید !!!!!! عاقبت دودش تو چشم خودتون میره خدای نکرده
ماه هاست دنیا دارد ضدعفونی می شود گویی مهمان ویژه ای در راه است ....