2777
2789
عنوان

بهم زدن خواستگاری

193 بازدید | 4 پست

من ب خاطر کمبود اعتماد بنفس نه گفتن برام خیلی سخته واسه همینه ک انقد داغونم از اول تردید داشتم اما گفتم فرصت بدم به هر دومون یه مقدار حسم مثبت شد چون ادم خوبیه مهربونه اما فقط خوب بودن کافی نیست تو گروه خون کلا احساسم منفی شدددد یعنی تو رفتاراش فهمیدم اصلا ما برای هم نیستیم.  حالم داغون بود استرس گریه دلم میخواست خودمو بکشم بغض نمیزاشت حرف بزنم تو خونه اروم قرار نداشت دلم یکسره گریه میکردم.... تا اینکه بالاخره تموم شد اما پسر خیلی وابسته شده حالش بده نمیخوام کسی ازم ناراحت باشه نخوام اه بکشه نمیخوام دلش بشکنه چرا اگر قسمت نبودیم سر راه هم قرار گرفتیم من چیکار کنم الان؟؟😔😔😔😔 طرف اشنای دوره فامیل معرفی کرده همه چی ریخته بهم باید جواب همرو بدم. همش فکر میکنم اگ در اینده خوشبخت نشم همش میگن چرا با فلانی ازدواج نکردی اگرم میرفتم دلم همش اشوب بود نمیتونستم خودمو هیچ جوره راضی کنم

دنبال ارزوهات برو

عزیزم تو صلاح اینو یه روز درک میکنی کار خداست حتما حکمتی داشته 

شمع میسوخت و پروانه به دورش نگران....                ما که میسوزیم و پروانه نداریم چه کنیم؟!.... 🦋🖤😔السلام و علیک یا علی بن موسی الرضا ❤

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

عزیزم تو صلاح اینو یه روز درک میکنی کار خداست حتما حکمتی داشته 

نمیدونم بعضیا میگن چون ادم خوبی بود کافیه بعد ازدواج همه چی درس میشد اما من نمیتونستم راضی کنم خودمو 

دنبال ارزوهات برو
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز