2777
2789
عنوان

شما باشید به پدر و مادرتون میگین؟

247 بازدید | 12 پست

بخاطر کار همسرم 900کیلومتر از شهر خودمون دوریم، وقتی که اتفاقی میوفته مثلا حالم خیلی بد باشه و میرم بیمارستان و... یا اتفاقی واسه وسایل و.. بیوفته اگه بگم به خانوادم فقط شاید یکم آروم شم اما کاری که نمیتونن بکنن! 

شما باشین این چیزا رو میگین یا نه؟ 

.................................................................................................................................................................... بعد 4 سال و مراجعه به 15 تا متخصص در 4 استان و مصرف 13دوره داروی شیمیایی نهایتا 26 اردیبهشت1403 آی وی اف کردم و دوتا جنین انتقال دادم، 3/5 بی بی چک مثبت شد میلرزیدم و گریه میکردم اصلا باورم نمیشد،3/9 آزمایش بتا 500 شد بازم باورم نمیشد،تبدیل به یه آدم دیگه شدم براش با عشق عروسک میبافتم، چندتا کتاب تربیت فرزند خوندم، لالایی حفظ میکردم براش میخوندم، چقدر قرآن و دعا خوندم براش ولی بازم باورم نمیشد،3/26 رفتم سونو که صدای قلبشو بشنوم ولی هیچوقت نشنیدم، دکتر گفت رشدش متوقف شده قرص بخور سقط کن..نکردم.. آخه چجوری دلم بیاد... تو 11 هفتگی خودش رفت.. بچمو لای یه تیکه پارچه سفید گذاشتم و خاک ریختم روی همه امید و آرزویی که داشتم، دستای عروسکشو نبافتم، کتاب نخوندم، حالا شبا منم و لالایی هایی که حفظ کردم... نه اومدنش رو باور کردم نه رفتنش 💔

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

من کلا هر اتفاقی برام بیافته زنگ میزنم به مامانم میگم اونم دقیقا با اینکه مجردم  و روزی نهایت۷/۸ساعت از هم دوریم

🌱اگر کشتارگاه ها دیوارهای شیشه ای داشتند، همه گیاه خوار می شدند.🌿

نه نمیگم

راه دوره استرس میگیره

سنشم بالاس میترسم بابت استرس یا فشار خونش بره بالا یا سکته کنه یا بی خواب بشه

در نهایت کاری از دستش بر نمیاد منهای از بین رفتن آرامشش 


از بیمارستان هم میتونی با گوشی بهش پیام بدی. اصلا متوجه خونه نبودنت نمیشه. تهش بگو اینترنت خونه مشکل پیدا کرده تصویری نمیزنگم.  بعدا برگشتی خونه سربسته بگو مشکلی بود یک سر رفتم بیمارستان. همین‌.

از یه ایرانی پرسیدند واحد پول شما چیه؟ گفت موقع بدست آوردن ریال موقع خرج کردن تومن موقع رشوه دادن میلیون و موقع اختلاس میلیارد    
نه نمیگم راه دوره استرس میگیره سنشم بالاس میترسم بابت استرس یا فشار خونش بره بالا یا سکته کنه یا ب ...

اوهوم مرسی ❤️

.................................................................................................................................................................... بعد 4 سال و مراجعه به 15 تا متخصص در 4 استان و مصرف 13دوره داروی شیمیایی نهایتا 26 اردیبهشت1403 آی وی اف کردم و دوتا جنین انتقال دادم، 3/5 بی بی چک مثبت شد میلرزیدم و گریه میکردم اصلا باورم نمیشد،3/9 آزمایش بتا 500 شد بازم باورم نمیشد،تبدیل به یه آدم دیگه شدم براش با عشق عروسک میبافتم، چندتا کتاب تربیت فرزند خوندم، لالایی حفظ میکردم براش میخوندم، چقدر قرآن و دعا خوندم براش ولی بازم باورم نمیشد،3/26 رفتم سونو که صدای قلبشو بشنوم ولی هیچوقت نشنیدم، دکتر گفت رشدش متوقف شده قرص بخور سقط کن..نکردم.. آخه چجوری دلم بیاد... تو 11 هفتگی خودش رفت.. بچمو لای یه تیکه پارچه سفید گذاشتم و خاک ریختم روی همه امید و آرزویی که داشتم، دستای عروسکشو نبافتم، کتاب نخوندم، حالا شبا منم و لالایی هایی که حفظ کردم... نه اومدنش رو باور کردم نه رفتنش 💔

ممنون از همه 🌷

.................................................................................................................................................................... بعد 4 سال و مراجعه به 15 تا متخصص در 4 استان و مصرف 13دوره داروی شیمیایی نهایتا 26 اردیبهشت1403 آی وی اف کردم و دوتا جنین انتقال دادم، 3/5 بی بی چک مثبت شد میلرزیدم و گریه میکردم اصلا باورم نمیشد،3/9 آزمایش بتا 500 شد بازم باورم نمیشد،تبدیل به یه آدم دیگه شدم براش با عشق عروسک میبافتم، چندتا کتاب تربیت فرزند خوندم، لالایی حفظ میکردم براش میخوندم، چقدر قرآن و دعا خوندم براش ولی بازم باورم نمیشد،3/26 رفتم سونو که صدای قلبشو بشنوم ولی هیچوقت نشنیدم، دکتر گفت رشدش متوقف شده قرص بخور سقط کن..نکردم.. آخه چجوری دلم بیاد... تو 11 هفتگی خودش رفت.. بچمو لای یه تیکه پارچه سفید گذاشتم و خاک ریختم روی همه امید و آرزویی که داشتم، دستای عروسکشو نبافتم، کتاب نخوندم، حالا شبا منم و لالایی هایی که حفظ کردم... نه اومدنش رو باور کردم نه رفتنش 💔

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز