امروزدخترهمسایمون ک مجرده بعضی وقتامیادپیشم صحبت میکنه
این دختره یکم عجیب غریبه درونگراس یکمم چون سنش رفته بالاافسردگی گرفته
کارای عجیبی میکنه مثلاموهای سرشو از جلومیتراشه یا روی لباساش باخودکار شعرمینویسه نقاشی میکشه
رژ رو ب شکل یک خط عمود میزنه رو لباش
خیلیم بدبین و تخسه
ولی امروز ی چیزی راجب خودش گف یکم برام سوال شد
گف من ازبچگی ترحم طلب بودم یعنی هرکارمیکردم توچشم مردم ومخصوصن توچشم پسرا مظلوم بشم برام دلسوزی کنن میگه خیلی این ویژگی واسش لذت بخشه
گفتم چجوری مظلوم میشی
گف مثلا توراه مدرسه قبلها خودمو میزدم جلوی پسرا زمین ک کمکم کنن
یا یه بار الکی پریدم خونه همسایه ب پسرشون گفتم یکی مزاحمم شده وگریه کردم
یامثلاشماره الکی میگرفته ب پسرامیگفته زن بابادارم هروز کتکم میزنه وگریه میکنه
گف خیلی ازدخترا اینجوری ان و دوس دارن
حالااین حرفارو ک زداصلاب قیافش نمیادچون تخس و یکم اهل دعواس فوق لیسانس هم هس
من تعجب کردم گفتم این کمبودنداره این چ مرضی هس شماشنیدیدهمچین چیزی