2777
2789

هرشب دارم از دستت گریه میکنم شک نکن این اشکها یک روز دریا میشه و غرقت میکنه..

من گناهی نداشتم که تو جوونی نکردی و اومدی منو گرفتی وبعد ها تازه فیلت یاد هندستون کرد..

من گناهی نداشتم که تو بدون اینکه توانشو داشته باشی اومدی ادعا کردی که میتونی منو خوشبخت کنی..

من اون دختر روز اولم که باچادر سفید دیدیش؟ میدونی دنیا دنیا امید و ارزو داشتم؟ میدونی باهام کاری کردی که تاابد چیزی خوشحالم نمیکنه.. من بد اگه بودم که نبودم تو خیلی از من بدتری تو پیشدستی کردی تو همه ی بدیهای عالم..

تا چندسال پیش حسرت به دل بودم که یکبار فقط یکبار بخاطر دل من یه کاری کنی فقط یک شب پشتیبانم باشی تا ازاین حس بی کسی لعنتی خلاص شم تا فقط یه شب حس بی پناهی نکنم...

حسرت به دل موندم هیچ.. دیدم که تُ گندابِ لجنم به من ترجیح دادی..

نه من انقدر آسیب پذیر و حساس نبودم.. من اراده م کوهُ جابجا میکرد واسه خودم شخصیتی داشتم اما خوردم کردی.. منو زیرپا گذاشتی

فقط خواستم بگم مرسی که هستی و دنیارو برام زندون کردی.. مرسی از حرفای دروغت.. مرسی که منو بچه هارو فدای خودت کردی.. 


خیلی وقته دارم خدارو صدا میزنم.. خیلی وقته چشم ازش برنداشتم.. خدایا تنهام نزار فقط تورو دارم.. 

خدایا به خودت قسم دیگه نا ندارم با زانو نه با صورت رو خاکا افتادم الهی بحق زینب به دادم برس.. به داد من و امثال من... 


#نامه‍ هایی که هرگز به تو نخواهم نوشت... 

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

تهشو مینوشتی نامه ای ک هرگز به دستت نمی‌رسد بهتر بوده 

دلت را بتکان ٫اشتباهاتت وقتی افتاد روی زمین بگذار همانجا بماند فقط از لابه لای اشتباه هایت یک تجربه را بکش بیرون قاب کن و بزن به دیوار دلت ٫اشتباه کردن ،اشتباه نیست ٫در اشتباه ماندن اشتباه است 

عزیزم همه چیو بزار تو دامن خدا خودش بلده هرکس رو کی و کجا سر حلش بشونه هم چیو بسپار به خدا

هی یه روز بارونی توی اواخر آبان با بدترین نوع خبر دادن بهت بگن که پدر بزرگت کسی که به بد ترین وضعیت بهش وابسته هستی بهت بگن که توی بیمارستان به خاطر سکته پنجم بستریه و تو با حالی خراب بری پیشش بعد از یک هفته دکتر توی چشم پدرت و عزیز دردونه پدربزرگ که خودت باشی نگاه کنه بگه کمیسیون پزشکی قطع امید کرده و تو پدرت همون جا بی پناه ترین آدم دنیا بشین کسی نباشه که زیر بغلتونو بگیره ببره یه گوشه آروم تون کنه کسی نباشه که بهش تکیه کنید و یه شبه هزار سال بار بی کسی روی دوشت بیوفته خیلی سخته بعد تویه تلخ ترین نیمه آذر پدر بزرگت بعداز بیست و اندی روز روی تخت بیمارستان جلو چشم خودت و بابات که توی این چند روز تنهاش نداشتین و همیشه پیشش بودین از پیشتون بره و غروب رفتن اون بشه طلوع غم ها گریه ها و یتیمی پدرت و که همون روز بعد از غروب پدر بزرگ حدود یک ساعت و نیم خودت و پدرت از جهان اطراف بیخبر باشید و کسی از غم شما خبر نداشته باشه چه سخته موقعی که به همه بگی که پدر بزرگ مرخص شده داره میاد خونه بجای خودش دسته گل ببری سخته خیلی سخت لطفاً برای پدر بزرگم که هفت ماهه که ندارمش فاتحه بخونید 
عزیزم خیلی متاسف شدم  اما ما تا خودمون نخوایم خدا هم کاری برامون نمیکنه  باید حقت رو از ...

چکار کنم واقعا درمانده شدم رسیدم ته خط 

نمیشه دیگه همه دری زدم 

پذیرفتم تقدیرم 

شما یه راهی جلوم بزار 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792