آدم اولش از این حرفا زیاد میزنه
بعد که میری تو زندگی میگی مگر من چیم از بقیه کمتره چرا باید تو سختی باشم و رنج بکشم
وقتی از رفاه بری تو سختی شدید و خواهرشوهرت از بدبختی بره تو رفاه و بیاد برای تو قیافه بگیره و یادش بره تو دخمه زندگی میکرده و مدام بهت نیش و کنایه بزنه و پیشرفت سرعتی دیگران را ببینی و بهت فشار بیاد و پیشرفت زندگیت لاکپشتی باشه و هر چی بدوی برسی به نقطه اول داغون میشی،
افسرده میشی،از درون میپاشی،
زندگی همش عشق و عاشقی و محبت دیدن از شوهر و بوس و بغل و روزای خوش و خوشگذرونی نیست
زندگی مشترک سختیای زیادی داره
شرایط سخت اقتصادی
تغییر رفتار شوهر بعد از ازدواج
تحمل خانواده شوهر
وای این آخریش مثل عذاب شب اول قبره و تا آخر زندگی مشترک همراهته