گاه دلم میگیرد، از حرف هایی که در شانم نیست، از صداقتم که هیچکس لایق آن نیست...گاه دلم تنگ میشود، برای وعده هایی که میدانستم نیست، اما برای دلخوشیم کافی بود...گاه دلم میگیرد از سادگی هایم،. گاه دلم میسوزد برای وفاداری هایم...گاه دلم میسوزد برای اشکهایم،.گاه دلم میگیرد از روزگاری که در آنم... انقدر صبور بوده ام ، آنقدر تحمل کرده ام ، که خستگی های عمرم روی قلبم سنگینی میکند، هیچکس هم مدال افتخار صبوری بر گردنم نیاویخت ،،، من فقط گرفتار یک عادت لعنتی شدم که در چشم دیگران وظیفه ای بیش نبود، و چقدر دیر فهمیدم صبوری که از حد بگذرد باران حماقت بر سرت آوار میشود..................این نبود آنچه در انتظارش بودم💔
عزیزم من با لتروزول ۲ بار باردار شدم.مشکلمم تنبلی بود
متظم و سر ساعت مصرف کن. یک شب درمیونم نزدیکی کن
گاه دلم میگیرد، از حرف هایی که در شانم نیست، از صداقتم که هیچکس لایق آن نیست...گاه دلم تنگ میشود، برای وعده هایی که میدانستم نیست، اما برای دلخوشیم کافی بود...گاه دلم میگیرد از سادگی هایم،. گاه دلم میسوزد برای وفاداری هایم...گاه دلم میسوزد برای اشکهایم،.گاه دلم میگیرد از روزگاری که در آنم... انقدر صبور بوده ام ، آنقدر تحمل کرده ام ، که خستگی های عمرم روی قلبم سنگینی میکند، هیچکس هم مدال افتخار صبوری بر گردنم نیاویخت ،،، من فقط گرفتار یک عادت لعنتی شدم که در چشم دیگران وظیفه ای بیش نبود، و چقدر دیر فهمیدم صبوری که از حد بگذرد باران حماقت بر سرت آوار میشود..................این نبود آنچه در انتظارش بودم💔