نمیدونم چجوری بنویس هرجوری فکر میکنم به نتیجه نمیرسم یک ساله عشقمو از دست دادم حالم بهتر نشد تو این یک سال هیچ بدترم شده افسردگی شدیدی گرفتم خودکشی داشتم با رفتن روانشناس بهتر شدم الان صبورم یکم اجتماعی تر بهتر دوست عشقم اومده خواستگاری چون خانواده پولدارین بابام قبول کرده بعدشم بعد اون جریان میترسه دیگه خواستگار نیاد حالا که اینا اومدن هل شدن چون از خانواده خیلی خوبین از نظر قیافه من ازش سرم ولی مشکل من اینکه نسبت به همچین خنثی اصلا تمایل حرف زدن باهاش ندارم شده سه ساعت ساکتم حتی کسی صدا نفسمو نمیشنوه نمیدونم چرا اومده خواستگاری میگم شاید فکر کرده مثل قدیمم نمیدونه خیلی عوض شدم نمیدونم چیکار کنم فشار خانواده روم زیاده
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.