من ایقد فرق هایی که میزاشتنو براش میگفتم..هیچ فایده نداشت...خودشو و منو توجیه الکی میکرد...البته به خدا من قصدم بریدنش از خانوادش نبود..من کم سن بودم و بی تجربه..ناراحت میشدم از این رفتارها....
تااینکه زد و یه جاهای خیلی مهمی که شوهرم شدیدا به کمکشون احتیاج داشت تنهامون گذاشتن...الان جوری شده که به زور میگم بریم یه سری خونه بابات بزنیم...نمیره..