همونم که شوهرم گوشی مخفی داشت

رفتم آژانس بگیرم اومد منو بزنه گرفتنش منم زنگ زدم پلیس، پلیس اومد تازه منو تهدید کرد بعد گفتم منو داشت میزد همه طرف اونو گرفتن چون آشناس اونجا و خره باباش خیلی میره.

پلیسام به من گفتن ببین اون شاهد داره که تو و مادرت ابروشو بردید و تهمت زدید یا برگرد خونت یا گمشو خونه مادرت من هر چی دلیل آوردم گفت تو حالا هر چی بگی همینه بایاشم هی زنگ نیزد به اونا که خرشون میره و زنگ میزدم پلیسا

منم تو گرما دو ساعت ایستادم بدون آب فشارم افتاد افتادم زمین

مادرمم یکی زد تو گوش شوهرم گفت مگه نگفتم عین آدم باش یا طلاقش بده چرا با بچم اینجور میکنی

نصف شب موندم تو خیابون شوهرم آژانسی فرستاد برا اینکه ببینه کجا میرم منو ببره هتل فرداشم برگشتم اصفهان

بعدم با پلیس شکایت تنظیم کردن علیه مادرم 😐😐😐

اگه کسی هست یا میخونه یا میتونه کمک کنه لایک کنه الباقی شو ارسال کنم

مادرم هر چی گفت ول کن تو طلاقتو بگیر کاری بکار من نداشته باش من نتونستم طاقت بیارم باز بی‌خبر پاشدم اومدم ماهشهر

که بیرون بود قائم شدم و اومد تو بعد پریدم بیرون هر جا گشتم گوشی رو پیدا نکردم بعد هی بهونه آورد بره بیرون فهمیدم هر چی هست تو لباسشع

گفتم اومدم زندگی کنم گفت  برم برات پیتزا بگیرم گفتم نمیخوام گفت برم آب بگیرم رفت تو راه پله ها فهمیدم دست به شلوارش میزنم عقب میره گفتم آب نمیخوام بیا تو اتاق نبودی دلم تنگه بیا کارت دارم دستم و دور کمرش حلقه کردم دست کردم جیب عقبش گوشی رو برداشتم و فرار

افتاد دنبالم انداختم تو جیبم گوشیشو گوشی خودم افتاد زمین گم شد افتاده بود رو جیبم اون بکش من بکش گفت مال مادرمه دو روزه گرفتم بده زهرا تمومش میکنم گفتم نه اون موقع که التماست میکردم تمومش کن باید فکرشو میکردی چند بار بهونه آوردم که حالم بده برو عقب ازم عقب نمی‌رفت چون تازه بچه از دست داده بودم حالم اصلا سر جاش نبود پاهام لمس شده بود بزور میکشوندم خودمو رو زمین پاشدم رفتم داخل اتاق که اومد دنبالم چند بار حالم بد شد ولی خودمو انداختم رو جیبم که گوشیو برنداره اونم همینجور کلنجار میرفت هر چی لگد بود نثارش کردم

آخرش یه ملخ رو خدا رسوند جیغ زدم برو ملخ رو بگیر تا رفت بگیره فرار کردم داخل یه اتاق دیگه در رو قفل کردم و گوشیو باز کردم و حالم از زندگیم بهم خورد زنگ زدم باباش گفتم بیا دست گل پسرتو ببین

شوهرم شیشه بالا رو شکست بیاد تو اتاق که گوشیو بگیره منم با طی زدمش😐 جای تمام کتکایی که خوردم ازش اونم از پنجره رفت بیرون

شروع کردم زنگ زدن دخترا جواب نمیدادن ولی یکیشونو شستم

بعد همراه من رو نصب کردم صاحب خط رو بشناسم

شوهرم شروع کرد درو شکستن منم شروع به جیغ زدن و کمک خواستن اما هیچکی نیومد کمک

دیگه از حال رفتم تا صدای در اومد نیرومو جمع کردم دویدم در خونه اون منو می‌کشید روسریم در اومد ولی فرار کردم دیدم باباشه گفتم برید دست گل پسرتون رو ببینین خواستم برم بیرون روسری نداشتم روم نشد برگشتم تو خونه برا باباش همه چیو گفتم

بعد گفتم این گوشی مال کدوم..... شده ایه باباش گغت حالا ولش کن مال هر کی

از همراه اول دیدم شماره مال باباشه داده این شروع کردم داد زدن که مگه من از شما نپرسیدم گفتید نه

گفت غلط کردیم باو من نمیدونستم دست اینه ببخشید گفتم اینها مادرش زنگ زده به این خط اونم میدونسته من این همه زنگ زدم گفتم به پسرتون بگید بس کنه گفتید ما خبر نداریم شما گوشیشو مخفی کردید خدا جوابتونو بدد

گفت ببخشید و التماس دو ساعت حرف زدن گفتم باشه دست گذاشتن رو قران

گفتن بس میکنیم اما مادرش ازم می‌ترسه جلو نمیاد فعلا😐

گوشیو از دستم دوتایی گرفتن پاک کردن

منم الان نشستم تو خونه نمیتونم ببخشمش ایمیلش از گوشیش برداشتم زدم رو گوشیم شماره های دوست دختراش اومد همشون چند تا بچه دارن عکساشون میبینم آتیش میگیرم دلم طلاق میخوام اما از مادرم شکایت کرده

نمیتونم ببینم برا مادرم اتفاقی بیافته

اینم اخرش

چقدر خیانت زیاد شده اخه😭😭😭

از خودم متنفرم

لطفا بگید چکار کنم

چجوری به شوهر اون زنا بفهمونم

اونجور که زندگی من رو شوهرم و اینا از هم خراب کردن منم میخوام زندگیشونو بپاشونم

دنبال نقطه ضعفم قانون حق طلاق و به اون داده من چکار کنم آخه

با شکایت و هر چی به هیچ جا نمیرسم چند بار این کار رو کردم قاضی آوردم خونه باهاش حرف بزنه طلاق نداد 😭😭😭😭دیگه بریدم

میگه مهرتو قسط میکنم طلاق نمیدم 😔😔😔

چه غلطی بکنم

نوشتم همه رو حوصله داشتی بخون ممنون دوست عزیز😔

نوشتم دوست عزیز دوست داشتی بخون😔

خب تنها میترسیدم اما اشتباه کردم برم😔