2777
2789
عنوان

دلم برای مادرشوهرم سوخت

876 بازدید | 44 پست

دیروز بعد از ظهر بعد از ناهار داشتیم صحبت میکردیم. که یهو صحبت از خدابیامرز پدرشوهرم شد. دیدم یکی از برادر شوهرام که اسمش بردیا هست و 13 سالشه، بغض کرد و زد زیر گریه من و شوهرم رفتیم آرومش کنیم خودشو انداخت تو بغل شوهرم بلند بلند گریه کرد میگفت بابا بد موقع رفت دلم براش تنگ شده

دلم کباب شد براش 

برادرشوهرم آروم شد رفت اتاقش بعدش شوهرم رفت تو حیاط آپارتمان به یکی از دوستاش زنگ بزنه 

دیدم مادرشوهرم داره ظرف میشوره رفتم گفتم مادرجون بزارید من میشورم دیدم چشماش اشکی شده و درحالی که داره ظرف میشوره گریه میکنه

گفتم مادرجون چرا گریه میکنید با گریه گفت دخترم دلم آتیش گرفت واسه بردیا تازه 13 سالش شده و تو این سن کم باباش فوت کرد سخته براش خیلی به باباش وابسته بود

منم گریم گرفت و اشکام سرازیر شدبه مادرشوهرم گفتم مادرجون نمیخواد الان ظرف بشورید یه لحظه بیاید یکم حالتون که بهتر شد و آروم بشید من ظرفا رو میشورم 

دستاشو شست و خشک کرد خواستم خودم بشورم دیدم بغلم کرد و داره گریه می کنه منم گریم شدیدتر شد باهم گریه کردیم چند دقیقه شوهرم اومد بالا بنده خدا تعجب کرد گفت چیشده 

مادرشوهرم گفت چیزی نیست مارو تنها بزار نیم ساعت تو بغل هم گریه کردیم 

دلم خیلی برا مادرشوهرم و برادرشوهرم سوخت واقعا سخته

خدا انشالله همه پدرا رو برا بچه هاشون حفظ کنه

اخی 

خدا بمادر شوهرت صبر و توان بده

پدرشوهرت تازه فوت شده؟

خرّم آن روز که پرواز کنم تا بر دوست               به هوای سر کویش پرو بالی بزنم            ❤                               الهی شکرگزار این زندگی هستم که به من بخشیدی؛ به خاطر همه چیزش:تو را شکر بابت آدم‌هایی که معلم من بوده‌اند.❤تو را شکر بابت درس‌هایی که زندگی به من ارزانی داشته‌اند.❤تو را شکر برای عشقی که می‌گیرم، می‌بخشم و می‌پراکنم. ❤                              ( تایپ کردم گلبهارجون بعد دیدم  "ر" جا افتاده)😮

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

😔😔

گاه دلم میگیرد، از حرف هایی که در شانم نیست، از صداقتم که هیچکس لایق آن نیست...گاه دلم تنگ میشود، برای وعده هایی که میدانستم نیست، اما برای دلخوشیم کافی بود...گاه دلم میگیرد از سادگی هایم،. گاه دلم میسوزد برای وفاداری هایم...گاه دلم میسوزد برای اشکهایم،.گاه دلم میگیرد از روزگاری که در آنم... انقدر صبور بوده ام ، آنقدر تحمل کرده ام ، که خستگی های عمرم روی قلبم سنگینی میکند، هیچکس هم مدال افتخار صبوری بر گردنم نیاویخت ،،، من فقط گرفتار یک عادت لعنتی شدم که در چشم دیگران وظیفه ای بیش نبود، و چقدر دیر فهمیدم صبوری که از حد بگذرد باران حماقت بر سرت آوار میشود..................این نبود آنچه در انتظارش بودم💔

الهی روحش شاد عزیزم .چند سالشون بود؟هرچند هر چند سال برای خانوادش عزیزه.خدا صبر بده

خدا کنه همه منتظرا بزودی باردار بشن.خدا کنه همه دخترای مجرد زودی ازدواج کنند دعا هر روز من♥️

اره سخته من که دخترم ودخترابابایی شنیدم هستن ازصلاوجودپدروحس نکردم نمیدونم چجوررابطه ایه منم۴سالم بودفوت شد

SNS😜شهرکرد💖  آدما کلاً دودسته ان*یا زرنگن یا ساده*ساده ها واسه زرنگا*سوژه ی سواستفاده🤷‍♀️
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز