منم داستان عاشقیم طولانیه اما عشق نگهداریش سختهههه خیلی
باید جون بدی تا پایدار بمونه
عشق من در یک نگاه بود و بعد چند سال باهاش کامل اشنا شدم و الان ک ب اون نگاه و حس و اون لحظه ک فکر میکنم نمیتونم بیانش کنم انگار اون موقع میشناختمش کامل
🥰🥰😍
من شاگرد زرنگ کلاس بودم همیشه.
یه استاد ادبیات داشتیم خیلی آدم شوخ و بانمکی بود.
همیشه شوخی میکرد باهام 😂😂 یاد شوخیاش میوفتم میپوکم.
خلاصه گذشت من کنکور دادم،،، یه سر واسه یه سری کارا رفتم مدرسه،اونجا بود استاده .
پسرشم بود داشت با افتخار به همکارانش معرفیش میکرد.
پسرش قرار بود بیاد نمی‌دونم چه کنه اسیرش کرده بود
خلاصه استادم بهم راجب خواستگاری گفت و کی خدمت برسیم و ...
خلاصه اومدن خواستگاری و آشنایی و عقد و اینا که الان در حال حاضر عقدیم
بچه ها هستید منم بگم
این پسری ک عاشقش شدم خونه عمه ش و زن عموش همسایه مونن و ی نسبت فامیلی دور هم داریم
چند سال پیش رد شدم از کنارش دیدمش ی لحظه چشم افتاد بهش ( چشاش سبزه😍بیشتر اون توجهمو جلب کرد) ی حسی داشتم بهش ی حسی ک انگار قراره بعدا باهاش اشنا شم یا انگار میشناسمش حالا گذشت چند سال و من ندیدمش دیگ و با یکی سنتی نامزد شدم طبق نظر خانوادم ولی چون اختلاف نظر داشتیم تو همون نامزدی بدون عقد جدا شدیم بعد اون تو مراسم محرم دیدمش ک نگام میکرد منم ازش خوشم میومد از دختر عمش پرسیدم اسمش چیه و چندسالشه و اینا دیگ تا اخر شب ک خواستیم برگردیم نگاش کردم و ی لبخند زدم ک بهش بفهمونم منم ازش خوشم اومده ک خندید و سرش پایین برد ک دیگ دلم رفت😍
باز بی خبر ازش بودم اما بهش فک میکردم و واسه خواهرم تعریقش کردم تا چندماه بعد
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
