2777
2789
عنوان

آقا بیاین

89 بازدید | 5 پست

قرار بود برای زندگی تقریبا یکسال بریم روستا ، که رو زمینای پدرشوهرم شوهرم کار کنه ، حالا دوروز رفتیم و کلا هنو اسباب نبرده بودیم ، کنسل شد برگشتیم و شوهرم برگشت به کار خودش 

شوهرم دیشب گف افطار مراسم مردونه دعوته افتتاح مغازه دوستش ، که ساعت ۶ونیم رفت بیرون ، خلاصه ساعت ۸وربع تصویری زد و افطار خورده بود بعد ساعت ۹ زنگ زد که دارم میام چیزی از بیرون نمیخوای ؟! حدود یه ساعت بعدش رسید ، تو این فاصله هرجور فکر میکنم نباید مشکوک بشم بهش ولی اعصابم خورده و مشکوکم ، چون از راه اومد رفت خوابید ساعت ۲ بیدار شد نماز مغرب اشا خوند ، گفتم الاااان نماز میخونی ؟! گف حالم خوب نبود نمیتونستم بلند شم ، و خلاصه اینکه منم امروز ساعت ۱۱ونیم خواب بودم ، دیدم رفت حموم و از حموم اومد نماز خوند منم گفتم هنو اذان نشده که نماز خوندی ، نماز قضا بود ؟ گف نه نماز مستحب خوندم دورکعت منم باور نکردم گفتم تو تا حالا مستحب نمیخوندی ، خلاصه شرمندم ولی بهش گفتم قسم بخور که مستحب بود اونم قسم خورد ، بعد من بازم میگفتم نه دلم صاف نیس ، گف خجالت بکش قسم خوردم 

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

گیر ندید بابا ..

یعنی بعد چندسال زندگی هنوز از همسرتون شناخت ندارید؟

منظورم استارتر نیست 

کلی میگم.

چون اینجور تاپیکا زیاده

هر چی که بین من و اون بود از جنس گـــنــاه شد اون دنیا هم تـــبـاه شد...
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792