سلام مفتاح عزیز آقازاده هاتون خوبین بابا کجایی دختر کلی دلواپست بودم چه خوب کردی به نی نی هات شیر خشکم میدی طفلی ها گناه دارن گشنه بمونن من که از اول اصلا ریسک نکردم که ببینم با شیر من سیر می شن یا از همون اول شیر خشک هم دادم چون تو فامیلمون پر دوقلو بود هیچ کدومشون نتونسته بودن فقط شیر مادرشونو بخورن ... تازه من که تنها باشم اصلا وقت نمی کنم چیزی بخورم تا شیرم بیاد یکی باید بیاد به دادم برسه تا من یه چیزی دهنم بزارم... اون وقت چه جوری می خوام فقط شیر خودمو بدم ...باز خوبه تو خواهرت پیشته من که خواهر ندارم مامانمم سر کاره بعد سر کار میاد یه سری به من میزنه و میره.... بعضی وقتها دلم می خواد فقط جیغ بزنم از درد گردن تا کمرو خستگی........2 تاشونم بغلی هستن پدرم در اومده ... از زندگی افتادم... دیروز کلی قاط زده بودم که چرا اول جوونی قدرخودمو در گیر ش شوهرو بچه کردم آخه من تازه 22 سالم تموم شده...........ولی خدارو شکر واقعا خدارو شکر ... بعضی وقتها آدم تو خستگی می زنه به فاز ناشکری.... خدایا منو ببخش